-
اعلام راه اندازی سایت شخصی وعدم بروزرسانی وبلاگ حدیث دل
15 آبان 1391 01:03
اعلام راه اندازی سایت شخصی وعدم بروزرسانی وبلاگ حدیث دل سلام بر دوستان خوبم.به دلیل اینکه سایت شخصی ام را راه اندازی نموده ام این وبلاگ دیگر به روز نخواهد شد . برای پیگیری مطالب به سایت شخصی ام به آدرس : Http://khodayaar.ir مراجعه نمائید. از بذل عنایتتان بی نهایت ممنون وسپاسگزارم. با تشکر عبدالحمید خدایاری
-
تبدیل وبلاگ حدیث دل ودلتنگی به وب سایت با دودامنه IR و TK
11 شهریور 1391 23:17
با سلام وعرض ادب و احترام. بدینوسیله به اطلاع میرساند اینکه ، وبلاگ حدیث دل ودلتنگی با حفظ دامنه وبلاگ به سایت بادو دامنه زیر تبدیل شد.از این پس شمادوستان و کاربران می توانید علاوه بر آدرس قبلی: www.khodayar.blogsky.com با دو آدرس زیر به سایت حدیث دل و دلتنگی وارد شوید.دوستانی که مارا لینک کرده اند لینک را اصلاح...
-
حکم رحماننت پکت دردیء دوا- شعر بلوچی با برگردان فارسی
28 مرداد 1391 03:04
حکم رحماننت پکت دردیء دوا بیا که مهر و دوستی ء آسان کنین ت فارسی: بیاکه مهرودوستی راآسان کنیم ربّ رحمان ء وتی شادان کنین ت فارسی: ربّ رحمان رازخود خشنودکنیم ربّ رحمان ء مودام یادان کنین ت فارسی: باشیم به یاد خداوند همیشه هم تپاکی ء پدا تالان کنین ت فارسی: نشر کنیم اتحاد و انسجاممان را شرّی ء و عقل ء و دماگ پرمان کنین...
-
سؤال های بی جواب کودک غزّه - اثر عبدالحمید خدایاری
27 مرداد 1391 03:39
سؤال های بی جواب کودک غزّه بیا ای کودک غزّه شکوه فصل زیتون است کنون که غزّه ات درخون تپیده بادلی پر خون صدایت از پی فریاد برای غزّه ی برباد ستون دود وآتش را به بازیش نمی خواند زبهرعشق میهن را چه مجنون وار می خواهد صدای بمب ونارنجک برای گوش آشنای او غریب و مبهم وگنگ است دنباله درادامه مطلب سؤال های بی جواب کودک غزّه-...
-
شب قدر، شب آرامش وراز
23 مرداد 1391 04:10
شب قدر، شب آرامش وراز ---- شب قدر است ونیاز شب آرامش وراز ره برم سوی نماز چشم می دوزم به ناز **** شب عبد است و عبود شب ورد است ودرود شب سجد ست وسجود شب اظهار وجود دنباله در ادامه مطلب Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA شب قدر، شب آرامش وراز ---- شب قدر است ونیاز شب آرامش وراز ره برم سوی نماز چشم می دوزم به ناز...
-
در فراق گوشت مرغ
7 مرداد 1391 00:05
در فراق گوشت مرغ گوشت مرغ هم قطعه ای نایاب شد در درون شهر ما کمیاب شد گر تو دیدی قطعه ای از جنس او فکر من هم باش ، قلبم آب شد **** سوزمن از داغ مرغک بی زبان است درفراقش قلب من نامهربان است در درون ذهن من نقشش هویداست درخریدش جیب من هم بی قران است ثبت شده در تاریخ جمعه 6 مرداد 1391 به شماره سریال 187878 در سایت شعرنو
-
شهر من بمپور زمین
28 خرداد 1391 16:26
شهرمن بمپورزمین سرزمینم شهر من بمپور زمین جایگاه شاعران وعالمانی بالیقین در درون دشت هایت گشته ام با همه عشقم به تو دل بسته ام قلعه ی باستانیت هم سرفراز مردمانت سخت کوش وبی نیاز رود پر پیچ وخمت گوید به ناز قصه های کودکیم را به راز نوجوانیم به میرآباد گذشت زادگاهم ، مردمانش با گذشت او ز تاریخ کهن دارد خبر خاک اوهم چون...
-
چاره ی ناامیدی
28 خرداد 1391 13:25
میگن ناامیدی کفراست وبرای رفع آن بایدچاره ای اندیشید . من برای اینکه ناامیدی به سراغم نیاید،هر روزبه رودخانه نزدیک خانه ام میروم و روبروی دیواربلند آن می ایستم وفریادمی زنم ،آیا امیدی هست؟ آن طرف تر کسی با انعکاس پژواک صدا پاسخ میدهد امیدی هست ، . هست.. هست... هست.به نظرم حق با اوست، حتماً امیدی هست. ثبت شده در سایت...
-
زایش بهار ، زایش زندگی
28 خرداد 1391 13:22
بهاربرای خانه تکانی دل درراه است به خودت تکانی بده زندگی را رنگ وبویی بهاری بخش وجودسردوبی نورت رابهاری کن چشم وجودت را با بهار خداوندبیناکن آیینه ی زندگی تازه باش جلوه های خدارادربهارش تماشاکن نیست شو،دربهارهستی راببین تیرگی زمستان رابه فراموشی سپار زندگی دررستخیز است پاکی وزلالی بهاربی نهایت زیباست وجودآسمانیت...
-
صبح امید و روشنی
28 خرداد 1391 12:48
می نویسم از صبح وروشنی می نویسم از عشق وتمنا بازهم می توان عشق را از پنجره ی صبح به تماشانشست باچشمانی بیناوسرشارازنور گلدسته ی صبح را واقعی تردید آن وقت به وضوح خواهی دیدکه سپیده دم صبح چقدر زیباست آن گاه لمس خواهی کرد که نفس صبح چه شورانگیز است شورانگیزتر ازآن صبحی ست که...
-
شعرنو ، آغازبی انجام احساس
28 خرداد 1391 12:44
شعرنو،آغازبی انجام احساس حدیث دل ودلتنگی وشور تماشای اوج زیبایی واحساس لمس حقایق با دیدگاهی شاعرانه پروردن گلبوته ی عشق در لفاف شور و احساس عبور ازحصارشعرسنتی با قربانی وزن وبحر وقافیه پروردن ناگفته های زندگی با زبان شعر وشور وشوق باوراحساس و درک شعرخویش باسرودی جاودانه مثل شعرنو ثبت شده درتاریخ سه شنبه 10اسفند 1389...
-
میلاد نور بهانه ی وصل
28 خرداد 1391 03:40
جشنی درسراسرشهرهابرپاست کوه وجنگل وطبیعت همه دررقص اند میلادی درراه است که در آن زندگی رنگی جاودانه می گیرد آری میلادختم رسل،دردانه ی هستی رسیده که از بحبوحه اش گویی چاک عشق وعاشقی معنوی تراست که امیددرآن رنگ زندگی می گیرد دنباله در ادامه مطلب جشنی درسراسرشهرهابرپاست کوه وجنگل وطبیعت همه دررقص اند میلادی درراه است که...
-
شعر من شعر بهار
28 خرداد 1391 03:30
شعر من شعر بهاراست شعرمن برگ اناراست شعرمن آیینه ی عشق شعرمن مجنون یاراست ×××××××× شعر من درد شقایق شعرمن لبخند عاشق شعرمن دردی زمینی شعرمن گیسوی عارف ×××××××× شعر من درد درونه شعر من رسم زمونه شعر من شعری بهاری با سرودی عاشقونه ثبت شده در تاریخ شنبه 28 اسفند 1389 به شماره سریال 123384 در سایت شعرنو
-
سپهر مهر
28 خرداد 1391 03:23
چرااینگونه غمگینی،چرااینگونه نالانی؟ چرااینگونه گریانی،چراازدردمی نالی؟ مگرمحبوب تورخت ازدیارخویش بربسته؟ توراباعالمی دردوپریشانی رهاکرده؟ عنایت گرکندسویت،ببخشدمهرجانسوزش! توآرامش نمی یابی،توآسوده نخواهی شد؟ تواندرنعمت عشق صبوروبردباراو ذوب درمهروغرق الطافش نخواهی شد؟ اگرپاسخ عیانست ونمایان است...
-
غیرت ، گوهر نایاب زمانه
28 خرداد 1391 03:09
شهر من شهریست آن سوی عشق محبت را در آن جایی نیست مردمانش سخت دل مرده اند عشق به نهایت ذلت رسیده ازچهره های ظاهرا" مظلومشان دیده می شودناپاکی و بی غیرتی دردلشان لانه کرده سخن چینی وبغض که ؛ چشم فلانی چپ یا ناپاک است غافل از این که،خودشان ناپاک ترند دریدگی را به نهایت رسانده اند این چه شهریست که برادراز برادر...
-
نگاه نو به زندگی
28 خرداد 1391 03:05
ای غم تو بیرون شو که دیگر وقت شادی و شوراست بهارست و زندگی سرشار از نور زندگی رنگ و بوی دیگری دارد رنگ و بوی تازه ی زندگی با تو ای غم جان فرسا سازگاری ندارد، اکنون برو وقتی دیگر بازگرد شاید نه دیگر بازگشت تو بی معنی است آخه من با زندگی وجمع آشتی کرده ام می خواهم بانگاهی نوازجنس بلور وبا عشق به زندگی نگاه کنم نگاهی...
-
غزل اجتماعی پایان دوران بی پولی
28 خرداد 1391 03:01
غم مخور دوران بی پولی به پایان می رسد دارد این یارانه ها استان به استان می رسد مبلغش هر چند فعلاً قابل برداشت نیست موسم برداشت حتماً تا زمستان می رسد در حساب بانکی ات عمری اگر پولی نبود بعد از این یک پول یامفتی فراوان می رسد چند سالی مایه داران حال می کردند و حال نوبت حالیدن یارانه داران می رسد دنباله در ادامه مطلب غم...
-
شب جراح زخم های کهنه ی من
28 خرداد 1391 02:54
شب جراح زخم های کهنه ی من شده است تنهایی شبانگاهی ام را می پرستم دوست دارم همه ی دوستانم را در شب از دست دادم همه ی آن عشق ها در شب به من خیانت کردند شب هم خائن است که چراثانیه ثانیه ی تاریکی را با روشنایی روز مدام خریدوفروش می کند دیگر به خیانت هم عادت کردم دیگر هیچ رفتاری برایم زجر آور نیست دیگر راحت می شود تشخیص...
-
سخنان مثل جواهر جبران خلیل جبران
28 خرداد 1391 02:47
جبران خلیل جبران شاعر ، نقاش، نویسنده و متفکر لبنانی که در عمر کوتاه 48 ساله ( 1883 تا 1931 ) خویش راز های بسیاری را با آیندگان در میان گذاشت برآن هستم تا چند سخنی را برایتان باز گویم و بدین شکل یادش را گرامی دارم. زجر کشیده ! تو آنگاه به کمال رسیده ای که بیداری در خطاب و سخن گفتنت جلوه کند . جبران خلیل جبران چون...
-
جملات عارفانه زیبا از زبان دکتر شریعتی
28 خرداد 1391 02:43
خدایا بگذار هرکجا تنفراست بذرعشق بکارم هرکجا آزادگی هست ببخشایم وهر کجا غم هست شادی نثار کنم الهی توفیقم ده که بیش ازطلب همدلی همدلی کنم بیش از آنکه دوستم بدارند دوست بدارم زیرا در عطا کردن است که ستوده می شویم و در بخشیدن است که بخشیده می شویم دنباله در ادامه مطلب خدایا بگذار هرکجا تنفراست بذرعشق بکارم هرکجا آزادگی...
-
دوباره هوای چشمان تورا دارم
28 خرداد 1391 02:25
دوباره هوای چشمان تورا دارم نگاهت آن قدر به آسمان دلت شبیه است که هر چقدر خسته و دل مرده وبی رمق باشم باز شوق زندگی به رگهای بی جانم می دود کاش هیچ وقت از حرف هایم خسته نشوی میشود با تو به ارامش و خوشبختی رسید. به تمام دیوارهای اتاقت حسادت میکنم آنچنان سخت تو را در بر گرفته اند که فرصت نمیکنی سری به تنهایی ام بزنی...
-
می نویسم از تو
28 خرداد 1391 02:17
می نویسم،می نویسم از تو می نویسم تا تن کاغذ من جا دارد با تو از حادثه ها خواهم گفت گریه این گریه اگر بگذارد گریه این گریه اگر بگذارد با تو از روز ازل خواهم گفت فتح معراج ازل کافی نیست با تو از اوج غزل خواهم گفت دنباله در ادامه مطلب می نویسم،می نویسم از تو می نویسم تا تن کاغذ من جا دارد با تو از حادثه ها خواهم گفت گریه...
-
به انتظار نشستن
28 خرداد 1391 01:17
به انتظار نشستن باز در ایستگاهی متروک عاشقانه به انتظار نشستم ایستگاهی که با خود عهد کرده بودم تا زنده ام پا به انجا نگذارم.. ولی.... ایستادم و ارام زمزمه های دلتنگیم را برای تو!!!! روی صفحه ی سفید قلبم حک کردم.... از عشقم اوازی سر دادم که سکوت چندین و چند ساله ام را شکستم.... و باور کردم که هر سکوتی روزی می شکند.......
-
می خواهم از ....
28 خرداد 1391 01:14
می خواهم ... می خواهم از گرفته های دلم برایت بگویم از ابرهای تیره ای که با نسیم خیالت به آسمان دلم آوردی می خواهم گریه کنم اما نمی توانم ... می خواهم تو را به یاد بیاورم ... و با نگاه چشمان تو تا به صبح مژه بر هم نزنم اما افسوس ... گذشت دقایق چهره ات را از یاد من برده اند ! ... می خواهم اولین ساعتی که نگاهم کردی را به...
-
زخمه ای بر دل من
28 خرداد 1391 01:11
همه جا تاریک است. من هم فانوس دلم را خاموش کرده ام... بگذار تنها روی مهتابت بر آسمان این شبم بتابد. تاریکی بسان ژاله از هر جا می ریزد.... و حتی از قلمم نیز نوری به بیرون پاشیده نمی شود. ومن... نجوایم را بر دیواره های سرد و تاریک دلم حک می کنم تا وقتی دلم از طلوعت روشنی یافت خود در یابی حکایتی را که درنبودنت نگاشته شد....
-
برای بودن یا نبودن !
28 خرداد 1391 01:08
دوست داشتم در آن هنگام که سر بر روی شانه هایت نهاده بودم. زمان را متوقف می کردم و برای یک بار هم شده حتی برای یک ثانیه زمان در دست من می بود. امروز توانستم تیشه بر ریشه خار ننگین نفس سرکش وجودم بزنم و با طناب محبت تو مهارش نمایم و توانستم خود را در کنار ریشه گل نیلو فری تو پیدا کنم و با تو ما شوم و هستی را معنایی...
-
سختی سرودن شعر جاودانه
28 خرداد 1391 01:01
وقتی که نمی توانی بوسیله کلمه ها صداقت شقایق را به قلبت ثابت کنی وقتی که کلمه ها دست به دست هم میدهند تا تو را در گذر زمان به دست بیابان تنهایی و فراموشی بسپارند.وقتی کلمه ها آنقدر لطف ندارند تا ذهنت را برای سرودن شعری یاری کنند.وقتی می فهمی که باید حتی از کلمات و روح آسمانیشان هم نا امید شوی آن وقت سکوت زیبا میشود.آن...
-
مژده ای منتظران ماه خدا امده است
28 خرداد 1391 00:59
مژده ای منتظران ماه خدا امده است ماه شبهای مناجات و دعا امده است ماه پر مغفرت و رحمت و برکت امده ماه زیبای عنایات خدا امده است ماه دلدادگی بنده به معبود رسید بر سر سفره شاهانه گدا امده است ای که دل خسته به وسواس شیاطین هستی دل قوی دار بشارت زصبا امده است رفت بی عفتی و هرزگی و بدبختی ای گنه پیشه بیا ماه حیا امده است ای...
-
انگار کسی در من در پی انکار من است
28 خرداد 1391 00:48
هوس نوشتن دارم. باز هم حسی در درونم شکل گرفته که اصرار بر جاری شدن دارد. می خواهد از درونم سر ریز شود و پیرامونم را فراگیرد . تمام تلاشم را به کار می گیرم تا بگویمش،بنویسمش و رهایش سازم... اما بر زبان و قلم نمی آید. انگار از جنس کلمه نیست. حس عجیبی ست. گویی با غم عجین شده. نا آشنا نیست. دیر گاهیست که در کنج دلم خانه...
-
می نوشتم عشق دستم .... اثر شاعرگرانمایه غزل تاجبخش
28 خرداد 1391 00:45
مینوشتم عشق،دستم بوی شبنم میگرفت آهِ حوای درون ، دامان آدم میگرفت مینوشتم شعر،یک توده شقایق بود و آه آشنا دستی ز دست باد ، مریم میگرفت مینوشتم شاعری سر در گریبان غروب یادگاری مینویسد،عشق ماتم میگرفت میرسیدم تا لب دریا ، نگاهم بود و موج انتشار آبی امواج را غم میگرفت دنباله درادامه مطلب مینوشتم عشق،دستم بوی...