-
بـــــــــاورم کـــــــــــــــــــن
28 خرداد 1391 00:38
بـــــــــاورم کـــــــــــــــــــن سلانه سلانه سوی تو می آیم اما با هرقدم فرسنگها از تو دور می شوم نمی دانم چه حکمتی در کار است که، من وصال تو را می جویم اما فراقت نصیبم می شود.شاید سرنوشت محتوم من این است و تو خود بهتر مصلحت میدانی .شاید در این رهگذر خطایی مرتکب شده ام که سزای آن فراق توست . اما باورکن هدفم به تو...
-
من تو را می خواهم
28 خرداد 1391 00:35
من ترا می خواهم همچو پروانه که در ظلمت شب شعله را می خواهد همچو بلبل که به هنگام سحر غنچه را می خواهد با همه دوری تو از بر من، با همه جور و جفا بر دل من من ترا می خواهم. دل آشفته من را بربودی، اما با همه بی دلی ام، من ترا از ته دل می خواهم دنباله در ادامه مطلب من ترا می خواهم همچو پروانه که در ظلمت شب شعله را می خواهد...
-
مرگ پژواک و گریه ی بی صدای من
28 خرداد 1391 00:25
همیشه صدای گام هایی را در کنار گام های خود می شنیدم، تو در کنارم بودی، به گمانم! ترس، هیچ گاه نگذاشت که نگاهی به کنار خود بیندازم، شاید اصلا تو نباشی... آنگاه که محبوس، در میان دیوارهای سنگی بسته قدم می زدم، هیچ یادم نبود که پژواک، همان چیزی است که گام ها را دو برابر می کند. دنباله در ادامه مطلب همیشه صدای گام هایی را...
-
تمنای دل،وصال محبوب
28 خرداد 1391 00:17
دل من آن چنان ترا میخواهد، که به یک لحظه ی اندیشه ی تو، به همان اولین تجسم چشمان پر طراوت تو، قطره اشکی پر از ندیدن تو، به پیشواز خیال تو می آید. می گشایم دو بازوانم را، تا که گیرم در آغوشم آن خیالت را، دنباله در ادامه مطلب دل من آن چنان ترا میخواهد، که به یک لحظه ی اندیشه ی تو، به همان اولین تجسم چشمان پر طراوت تو،...
-
فراق توأم با انتظار = باپریشانی
28 خرداد 1391 00:12
شب از فراق و در اوج تنهایی، یه یاد خاطره های کمرنگ ات، به انتظار دیدن خوابت بودم. به خواب من آمدی و با صد ناز، وعده دیدار بیداری ام دادی، اگر چه در بر من نیستی اما، خاطرت جمع که در خواب پریشان منی... عبدالحمید خدایاری - شهر مرزی سراوان 5/4/89
-
مشکلات، راه ورود خدا به زندگی
28 خرداد 1391 00:09
مشکلات و سـختی ها مانند جاده های مسـدود نیسـتند، بلکه بیشتر به راه هـای پرپیچ می مانند. مطمئناً مشـکل مانع در راه نیسـت، بلکه در حـقیـقت تـخته سنگی اسـت که با بالا رفـتن از آن زندگی بهتر، با شکوه تر و پرنور تر می شود. خیلی وقت ها مشکل در حـقیـقت هـمان دری اسـت که خدا از آن وارد زندگی ما می شود. ما خود را در پوسته ای...
-
هم مسلک سعدی شیراز
28 خرداد 1391 00:02
منم هم مسلک سعدی شیراز همان پیری که دارد با شما راز زشهرش من گذرکردم صباحی بدیدم مدفن خواجوی شیراز ××××××××××× بسان کودکان آرام وپرناز بخفته برحریمی خلوت و باز بودبرقبرشان سنگای منقوش حکایت داردازالطاف شیراز
-
پاک ترین خیال
27 خرداد 1391 23:39
ای پاک ترین خیال ذهن مشوّش من ... تویی آن آرزوی بلند دست من کوتاه! تویی آن دور دست خیال پای من خسته! تویی آن مظهر زیبایی و نور چشم من بسته! با تو بودن،رویای شیرین شبانه ام خواهد بود، تا همیشه! عبدالحمید خدایاری - 20اسفند88- جیرفت
-
دو بیتی لحظه شما اندوه
27 خرداد 1391 22:14
لحظه شمار اندوه - تویی لحظه شمار اندوه من فدایت می شوم ای پونه ی من تویی سلطان قلب من همیشه ندارد تاب غصه شونه ی من ثبت شده در تاریخ چهار شنبه 17 خرداد 1391 به شماره سریال 178663 در سایت شعرنو
-
دو بیتی دل بی کینه
27 خرداد 1391 22:12
دل بی کینه - زعشق تو همیشه بی قرارم برای تو دلی بی کینه دارم تویی تنها رفیق و یارغارم برای دیدنت دل می فشارم ثبت شده در تاریخ چهار شنبه 17 خرداد 1391 به شماره سریال 178663 در سایت شعرنو
-
دو بیتی بی قرار
27 خرداد 1391 22:10
بی قرار - برای دیدنت من بی قرارم تورامن بی محابادوست دارم تویی هم صحبت روز و شبانم تو را دست خدایت می سپارم ثبت شده در تاریخ چهار شنبه 17 خرداد 1391 به شماره سریال 178663 در سایت شعرنو
-
دوبیتی هزاران ناله و افرنگ
27 خرداد 1391 22:08
هزاران ناله و افرنگ - نواهای دلت آهنگ دارد سخن هایت نوای چنگ دارد برای بردن هوش از سر ما هزاران ناله و افرنگ دارد ثبت شده در تاریخ چهار شنبه 17 خرداد 1391 به شماره سریال 178663 در سایت شعرنو
-
دوبیتی پیوسته قبله ی حاجات من
27 خرداد 1391 22:00
ای شهپر و شه نام من سردسته ی اصنام من دایم توهستی در برم ای قبله ی حاجات من **** سهل است من تشنه لبان باشم به یادت هر دمان قاضی شوم من در دلم حکمت دهم من بی امان **** حکمت شود محبوس دل باشم به یادت زنده دل صد بار اگر حکمم دهی جانم فدایت ، ساده دل **** صد بار اگر قاضی شوم در قلب تو فانی شوم زنده شوم من دم به دم بهر تو...
-
مثنوی عشق خوش سودای من اثر عبدالحمید خدایاری
21 خرداد 1391 19:37
مثنوی عشق خوش سودای من اثر عبدالحمید خدایاری ای عشق خوش سودای من آرام بگیر بر پای من تا بلکه من شادت کنم از غم ها آزادت کنم در دل بسازم قصه ات بهر دل آشفته ات تا در قطار زندگی بهرت بسازم خانه ای آرام بگیریم ما در او بهری بگیریم ما از او عمر گران مایه ی خویش مصروف دین داریم بیش آیین من ، هم دین تو هم کیش و هم آیین تو...
-
سؤال های بی جواب کودک غزّه
15 خرداد 1391 18:27
سؤال های بی جواب کودک غزّه بیا ای کودک غزّه شکوه فصل زیتون است کنون که غزّه ات درخون تپیده بادلی پر خون صدایت از پی فریاد برای غزّه ی برباد ستون دود وآتش را به بازیش نمی خواند زبهرعشق میهن را چه مجنون وار می خواهد صدای بمب ونارنجک برای گوش آشنای او غریب و مبهم وگنگ است تسلایش نخواهد کرد به فردایی نظر دارد جهانی امن می...
-
مه جبین خوب صورت
15 خرداد 1391 18:20
مه جبین خوب صورت سلام ای مه جبین خوب صورت فدایت می شوم ای نیک سیرت به قربان دوچشمان قشنگت فدای هر دو زلفان کمندت دو زلفانت بسان حلقه ی گل لبانت هم به نرمی پنبه ومل اگرخواهی دل دیوانه ام را توباچشمی بزن کاشانه ام را من آن کاشانه رابهرتوساختم دلم را بهر چشمان تو باختم دل من بی هوی میل تو دارد برای دیدنت لحظه شمارد فدای...
-
صدای گام های ناز بهار و نوروز
29 اسفند 1390 02:24
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA صدای گام های ناز بهار و نوروز انگاری بهار با لبخند بی ریای توزیباتر شده است ، صدای گام های ناز بهار و نوروزشنیده می شود.برخیزوبه استقبال طبیعت برو که امسال با دست پربه میهمانی ما آمده است، باسوغات هایی چون گلهای بهاری عاشق که پیداست...
-
تپاکی ( اتحاد )
27 اسفند 1390 22:47
تپاکی ( اتحاد ) راجی ء تپاک و حور بی یگ برگردان فارسی : با متحد شدن وهمراهی قوم واب جاه شگالیء مورء بیت برگردان فارسی : لانه ی شغال می شود سهم موریانه سیه روچ بیت آ بد نصیب برگردان فارسی : می شود سیاه روز آن شخص بدطالع جاه و مکامی زورء بیت برگردان فارسی : زور می گیرد از او جای ومقامش را روچی که کی تنت الّما برگردان...
-
تبریک فرا رسیدن نوروز باستانی و حلول سال 1391 شمسی
25 اسفند 1390 16:58
فرا رسیدن سال 1391 شمسی و نوروز باستانی بر همه ایرانیان آزاده مبارک باد مدیریت وب : عبدالحمید خدایاری Happy New Year and ancient tradition Web Manager: Abdol hamid Khodayari
-
مُنی ساندٌین جگر ریش إنت
25 اسفند 1390 00:03
مُنی ساندٌین جگر ریش إنت مُنی ساندٌین جگر ریش إنت - برگردان فارسی : جگر قوی وپایدارمن زخم شده است . بلوچی راجئ تها پروش إنت - " " : واین بخاطرشکاف گروههای بلوچ است. نزانان تالها چون إنت ! - " " : نمیدانم طالع را چی شده است ! مدام بمپوری تها پروش إنت - " " : همیشه بین بمپوریهاشکاف وجوددارد...
-
ریشه و بیشه لگدمال حیله و تزویر
24 اسفند 1390 19:30
ریشه و بیشه لگدمال حیله و تزویر زندگی رنگ باخته عشق بی معنی ، صداقت گوهری نایاب درون بیشه ی قلبم هوایی سرد و نمناک با اسب خود درتب و تاب ریشه و بیشه لگدمال حیله و تزویر چهره ات ساعتی با رنگ و ساعتی بی رنگ دل من هم درگیر رنگ تو زرد و پژمرده رنگ من بی نهایت سخت وامانده آه ای خدای من کدام هیاهو باوریست؟! عشق بی معنی ،...
-
سروده ی صلاح کار ما
20 اسفند 1390 19:48
سروده ی صلاح کار ما برای بودن با تو فدای هردوچشماتم کنون از دست بیگانه مطیع هر دو دستاتم **** برای بودن و ماندن صلاح کار ما اینست همیشه سوختن وساختن گناه دار ما اینست **** رفیق راه شبهاو شفیق عطر گلهاتم سعادت خواه عقباو تجلی گاه فرداتم **** همیشه در تقلاّتم فروغ صبح دنیاتم برای دیدن رویت چنین رسواوشیداتم **** بیااکنون...
-
تویی سراسر عشق
18 اسفند 1390 18:03
تویی سراسر عشق دلم پر از غوغا بود، امواج محبت به صخره های دلم برخورد می کرد و کف آلود به اقیانوس وجودم بر می گشت، ترانه های زندگی در قفس عمرم زندانی بودند و آواز آنها به گوش نیلوفران مست هستی نمی رسید.قلبم در زندان تپیدن اسیر بود. چاره ای نبود جز آزادی و رهایی برای شبنم های وجودم که ناگهان اشک در آلبوم چشمانم حلقه زد...
-
رسالت راستین من و عشق
18 اسفند 1390 17:06
رسالت راستین من و عشق در لحظات آغازین عشق و تمنّابود که با پیامی از جنس درد و سوز ، آتش عشق پاک و خفته ات متبلور شد و مرا با شراره های اخگرین خود سوزاند و ذوقم را برای پاسخگویی تحریک کرد که من هم حدیث دلم را برایت اینگونه بنگارم که برایت هم قوّت قلب باشد وهم سندی مکتوب که آویزه گوش من باشد بعنوان یک تعهّد وملکه ای...
-
لحظه های بی کسی
18 اسفند 1390 16:52
لحظه های بی کسی زمانی قلبم شانه های صبوری را می مانست که تو می توانستی سرت را در لحظات پر از غم و تلخ زندگی بر روی آن بگذاری و های های گریه ات را سر دهی اما حالا این شانه های زخمی دیگر تاب و توان گریه های سوزناک را ندارد. دیگر قلب من که هدف تیرهای زهرآگین وزجرآور روزگار قرار گرفته حتی تکه ای جای زخم نخورده ندارد تا...
-
گلایه از باران
18 اسفند 1390 16:39
گلایه از باران بارانکم ، ازت گلایه دارم ، بگذار صریح و واضح بگویم ، تو خود می دانی وقتی که ریز ریز می باری در پیش چشمانم محبوب و ستودنی تر می شوی ، پس چرا وقتی که به انتظارت نشسته ام نمی آیی واگر هم می آیی نیمه شب پاورچین پاورچین یواشکی وبی سر و صدا می آیی و می رویی تا به خود می آیم و آماده تماشایت می شوم می بینم ردّ...
-
آخرین مصراع غزلم
6 آذر 1390 23:09
دوباره منم وقلم وشعرهایم که فرشی است تا عرش کبریایی تو. نمی دانم این دل چه می خواهدکه هرروز باشقایق ها به استقبال نجوا باتو می آید.آیادستان سردم راهنگامی که به سوی درگاهت بلند بود وتا ابرها می رسید به یاد داری؟ آیا زمانی که خورشید با دستان گرمش صورتم را که پوشیده از اشک بود نوازش می کرد به یاد داری؟ آیا شب ها که به...
-
شعر نو یعنی تبلور
6 آذر 1390 23:06
شعرنویعنی بهانه بابیانی عامدانه شعرنویعنی طراوت بازبانی شاعرانه شعرنویعنی صداقت بابیانی صابرانه شعرنویعنی اصالت بانگاهی عاشقانه ***** شعرنویعنی ظرافت بانگاهی ناقدانه شعرنویعنی لطافت بابیانی صادقانه شعرنویعنی دری نوباسرودی جاودانه شعرنویعنی تبلور،درک احساس زمانه ثبت شده در تاریخ یکشنبه 1 اسفند 1389 به شماره سریال...
-
خیال باور سرد
6 آذر 1390 23:02
چرا اینگونه خاموشی،برایت ناله هادارم مرا اینگونه باورکن خیال باورم سرد است فقط باناله ی گرمت دوباره گرم خواهدشد عزیزنازنین من زبانی آتشین برگیر و این شولای درویشی را همیشه از تنت بر کن زبان زخم دنیا را به تیغی آتشین بر کن من ازسردی و خاموشی بسی بیزار و بیمارم برای باور سردم مزاجی نرم می خواهم نه صفرایی،نه سودایی که از...
-
علی (ع) قطب دین ، علم و حلم
6 آذر 1390 22:55
علی (ع) قطب دین ، علم و حلم علی همچون محمّدبی نظیر است فروغ جاودان ورمزدین است علی درب ومحمّدشهرعلم است علی باقدرتش دریای حلم است علی فرزندکعبه،نورحق است چراغ پرفروغ راه ربّ است علی دریای علم وقطب دین است برای سالکان عین الیقین است محمّد یاورش در هر دو دنیا سعادت خواه او در راه عقبی علی درپهلوانی بی رقیب است برای...